معنی هوای جانان
حل جدول
فرهنگ عمید
دلبر زیبا و بسیار دوستداشتنی که عاشقش او را مانند جان خود دوست دارد، معشوق، محبوب: خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان / کاین شب دراز باشد بر چشم پاسبانان (سعدی۲: ۵۳۳)،
مترادف و متضاد زبان فارسی
جانانه، دلبر، دوست، محبوب، معشوق، یار
فرهنگ معین
(اِمر.) معشوقه، محبوب.
نام های ایرانی
دخترانه، محبوبف معشوق
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) معشوق محبوب شاهد دلبر زیبا.
عبهر جانان
نرگس جانان گواژ: چشم یار
هوای ظلمانی
مزگه هوای تاریک میزوای
جانان طلب
خواستار معشوق
لغت نامه دهخدا
عبهر جانان. [ع َ هََ رِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) استعاره است از چشم معشوق. (ناظم الاطباء) (آنندراج).
هوای
هوای. [هَُ] (اِخ) دهی است از بخش هوراند شهرستان اهر. دارای 302 تن سکنه، آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله، برنج، پنبه، انگور و سردرختی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
چشمه ٔ جانان
چشمه ٔ جانان. [چ َ م َ ی ِ] (اِخ) بقراری که مؤلف کتاب «محاسن اصفهان » نوشته است نام سرچشمه ای است که جوی «زرین رود» از آن جاریست: «... و برین عرصه (اصفهان) قریب هشتصد پاره دیه و مزرعه که بحقیقت هر دیهی شهری معتبر و هر مزرعه از دیهی بزرگتر، با کثرت اصناف اهالی و سکان معمور و قائم، مشرب بعضی از آن نواحی و رساتیق از جوی «زرین رود» است که جاری میشود از منبع که آن را «چشمه ٔ جانان » میگویند تا مفیض که رو بدشت سفلی است برطول پنجاه فرسنگ زمینی اندک مسافت کم فرسنگ مغرس اشجار گوناگون و منبت ریاحین رنگارنگ ». (از کتاب ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 47).
کال هوای
کال هوای. [] (هندی، اِ) اسم هندی هلیله ٔ کابلی است. (فهرست مخزن الادویه).
معادل ابجد
127